گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 39
نظریه اختیاري بودن ظهور- 1








علیرضا نودهی اشاره : در مورد نقش انسانها در تحقق ظهور دیدگاههاي مختلفی مطرح شده است؛ گروهی پدیدة ظهور امام
مهدي(ع) و تشکیل دولت حق را اساساً خارج از ارادة انسانها دانسته و معتقدند مردم هیچ نقشی در زمینهسازي ظهور و یا تعجیل آن
ندارند و آنها حداکثر کاري که میتوانند انجام دهند این است که براي سلامتی حضرت مهدي(ع) و تعجیل فرج ایشان دعا کنند.
گروهی دیگر این پدیده را در ارتباط مستقیم با خواست، اراده و عمل انسانها تفسیر کرده و بر این باورند که مردم نقش اساسی در
تعجیل یا تأخیر ظهور دارند و از اینرو باید تلاش کرد که با زمینهسازي براي ظهور و رفع موانع آن در وقوع این پدیده تسریع کرد.
در مقالهاي که در پی خواهد آمد نویسنده تلاش کرده که مؤلفهها و مبانی نظریه دوم را تبیین و به گونهاي آن را به اثبات برساند.
قطعاً جامعه ما نیازمند روشنتر شدن نظریههاي یادشده است و بر اهل تحقیق است که بیش از پیش در این زمینه تلاش کنند. موعود
نیز باب گفتوگو در این موضوع را مفتوح نگهداشته و از همه صاحبنظران دعوت میکند که دیدگاههاي خود در این زمینه را
براي مجله ارسال دارند. آیا ما منتظر ظهوریم یا ظهور منتظر ماست؟ آیا ظهور وقت مشخصی دارد که باید در انتظار آن زمان دست
روي دست بگذاریم یا در انتظار ظهور باید قیام کرد؟ آیا ارادة شیعیان در تعجیل و تحقق ظهور نقش دارد؟ آیا ظهور با اسباب
عادي تحقق مییابد یا پدیدهاياست آسمانی که زمینیان در آن نقشی ندارند؟ به راستی چه شده است که امام(ع) در بین ما نیست؟
چرا خداوند لطف خود را از ما دریغ کرده است؟ اگر کسانی باعث غیبت امام(ع) شده اند ما چه تقصیري داریم؟ آیا میشود از
زمینهسازي ظهور صحبت کرد ولی از نسبت بین ظهور و اراده انسانها سخنی به میان نیاورد؟ اگر اراده و همت شیعیان در تحقق و
نظریۀ اختیاري بودن » تعجیل ظهور نقشی ندارد آیا سخن از حکومت زمینهساز ظهور بی معنا نخواهد بود؟ در این مقاله با طرح
سعی شده پاسخی براي پرسشهاي بالا ارائه شود. نظریۀ اختیاري بودن ظهور، گرچه به بیانات مختلفی از زبان عالمان بیان « ظهور
صفحه 25 از 59
شده است، ولی تا کنون به درستی تبیین و اثبات نشده است. مراد از نظریۀ اختیاري بودن ظهور در این مقاله، نظریهاياست که سه
مولفه دارد: ظهور، انقلابی است مانند دیگر انقلابها؛ علّت ظهور متغیّر است؛ ظهور مشکل قابلی دارد نه فاعلی. ابتدا به تبیین این
سه مولفه میپردازیم و بعد دو دلیل بر آن اقامه میکنیم. و در پایان با توجه به نظریه اختیاري بودن ظهور، ضرورت حکومت و
حکومتهاي زمینه ساز را براي تعجیل و تحقق ظهور بیان میکنیم. 1. مؤلفههاي نظریه 1 1. ظهور انقلابی است مانند دیگر انقلابها:
چرا امام زمان(ع) غایب هستند؟ چرا ظهور حضرت تا کنون به تأخیر افتاده است؟ چرا ائمه اطهار(ع) چنین انقلابی نکردند؟ چرا ائمه
1 نفر از یاران باوفاي خود هستند؟ اطهار در تقیه زندگی میکردند و بالاخره جام شهادت نوشیدند؟ چرا امام عصر(ع) منتظر 313
چرا یاران حضرت باید از ارادههایی پولادین برخوردار باشند؟ 2 چرا انقلاب حضرت در میدان خون و عرق صورت میگیرد؟ 3
چرا پیروزي حضرت(ع) در زیر برق شمشیر به دست میآید؟ 4 این سوالها همگی حکایت از این دارند که انقلاب جهانی حضرت
مهدي(ع) از طریق اسباب عادي و طبیعی صورت خواهد گرفت. شاخصۀ اصلی و عمود این نظریه نیز بر همین نکته استوار است.
انقلاب جهانی حضرت مهدي (ع) انقلابی است که بر ارادههاي قوي و پولادین شیعه بنا خواهد شد. انقلابی است که به وسیله
بازوهاي همت و شجاعت شیعیان صورت میگیرد. انقلابی است که پیروزي آن زیر برق شمشیر شیعیان خواهد درخشید. درخت
این انقلاب با خون شهیدان زیادي آبیاري خواهد شد ولی سرانجام شیعیان میوه سرخ آن را خواهند چید. هر انقلابی که بخواهد از
طریق اسباب عادي و طبیعی اجرا شود، احتیاج به مقدمات و زمینههاي فرهنگی، سیاسی، نظامی و ... دارد. نمیتوان گفت در سطح
جهان انقلابی به پا خواهد شد بی آنکه افکار عمومی جهانیان آماده آن باشند. امکان ندارد انقلاب جهانی صورت بگیرد ولی
نیروهاي انسانی آن قبلا تربیت نشده باشند. عاقلانه نیست که چنین انقلاب عظیمی بدون پشتوانههاي سیاسی و نظامی صورت
بگیرد. حتما این انقلاب باید در سایه اتحاد و یکپارچگی بزرگی انجام شود. بنابراین زمینهها و مقدمات این انقلاب، نردبان این
انقلاب است. باید با اراده و همت شیعیان از این نردبان بالا رویم تا بر بام ظهور قرار گیریم. این شیعیان هستند که باید با فعالیتهاي
فرهنگی، سیاسی، نظامی و علمی محیط را مهیاي آن انقلاب عظیم کنند. به همین دلیل است که شیعیان دوران غیبت، بهترین شیعیان
هستند و اعمالشان بیشترین اجر را دارد. 5 و به همین دلیل است که انتظار بهترین عبادتهاست با چرا که: ان افضل الاعمال احمزها. 6
ترجمه: بهترین اعمال، سخت ترین آنهاست. بی تردید، خداوند متعال قدرت ایجاد چنین مقدمات و زمینه هایی را دارد ولی او
و افن اللّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما » : خواسته است که انسانها را در میدان وسیع و خطیر اختیار و انتخاب وارد کند. لذا فرمود
بأنفسهم. 7 خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنچه را در خودشان است تغییر دهند. بنابراین زمینه هاي این
ظهور نیز همچون دیگر سنن الهی، از میدان اختیار و انتخاب عبور خواهد کرد. رسول اکرم (ص) فرمودند: ظهور مانند ساعت
قیامت است که بر آسمان و زمین گران است و ناگهانی میآید 8 . ظهور حضرت مهدي(ع) از این نظر که حادثهاي بسیار عظیم و
ناگهانی است همچون روز قیامت است. انقلاب ایشان، زلزلهاي است که کاخ متکبران جهان را ویران و آنها را غافلگیر میکند.
ولی ظهور تفاوتهایی نیز با ساعت قیامت دارد. در پدیدة ظهور امام زمان(ع) این اراده و همّت شیعیان است که کوههاي ظلم و ستم
را از جا میکند و کاخهاي ستم را به لرزه میافکند، ولی در پدیده روز رستاخیز ارادة انسانها هیچ نقشی ندارد. به رکن رکین نظریه
اختیاري بودن ظهور، اشاراتی کردهاند. شهید صدر میفرماید: انقلاب او (امام زمان (عج)) از نظر اجرا همانند همۀ انقلابها به زمینه
هاي عینی و خارجی بستگی دارد... براي وجود چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح کافی نیست وگرنه در همان زمان پیامبر
(ص) این شرط وجود داشت. 9 و نیز میفرمایند: با این که خداي بزرگ، توانایی دارد همۀ مشکلات و همۀ سختیها را براي پیام
رسانیهاي آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضاي مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است؛ زیرا امتحان و ابتلا ورنجی
که مایۀ تکامل انسان میشود، در صورتی تحقق مییابد که تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد. 10 شیخ طوسی در
کتاب الغیبه - که از منابع معتبر شیعه است - میفرماید: هم ما و هم خداوند قدرت باز کردن دست امام زمان (عج) در تصرف امور
صفحه 26 از 59
و تقویت سلطنت وي را داریم. پس اگر فرضا خداوند به وي بسط ید نداد میدانیم که تقویت و بسط ید او بر ما واجب است... اگر
بسط ید از کارهاي خداوند میبود، ناچار میبایست خلق را مقهور و مجبور بر تمکین سازد و پبین امام(ع) و کید دشمنانش حائل
شود که او را آزار نکنند. و یا او را به وسیله فرشتگان تقویت و مدد فرماید و چه بسا که این کارها منجر به سقوط غرض تکلیف و
حصول اضطرار شود پس بر ما واجب است که در هر حال دست امام را در امور باز گذاریم. 11 خلاصه این که، بر اساس نظریه
اختیاري بودن ظهور، اختیار، اراده و همت شیعیان باید زمینههاو مقدمات ظهور را محقق کند تا حضرت مهدي(ع) بتواند همراه با
شیعیان خویش، انقلاب جهانی به پا کند. این نظریه میگوید: تا وقتی شیعیان اقدام به ایجاد زمینه و مقدمات ظهور نکنند، ظهور نیز
در انتظار اقدام آنها خواهد نشست. گرچه به ما وعده حتمی داده شده است که روزي شیعیان، به این توفیق خواهند رسید و
زمینههاي این حکومت جهانی را مهیا خواهند کرد و عطر حکومت عدل مهدي(ع) جهان را فرا خواهد گرفت. بنابراین اگر چشمان
ما به آسمان دوخته شده تا فرشتگان و جنیان چنین انقلابی انجام دهند، جز سراب حکومت عدل جهانی را نخواهیم دید. 2 1. وقت
ظهور متغیّر است: یکی از اصول و پایه هاي نظریه اختیاري بودن ظهور، متغیّر بودن وقت ظهور است. گفتیم که ظهور مانند روز
قیامت است ولی تفاوتهایی نیز با آن دارد که به برخی اشاره کردیم. یکی دیگر از تفاوتها این است که ساعت قیامت کاملًا مشخص
است و هیچ رویداد و پدیدهاي آن را تغییر نمیدهد. ساعت قیامت از روز ازل معین شده است و با آمدن آن ساعت، قیامت برپا
خواهد شد. اما وقت ظهور ثابت نیست. وقت ظهور متأثر از پدیده هاي محیط اطراف است. اینکه به ما سفارش شده است، براي
تعجیل ظهور، دعا کنیم، خود حکایت از متغیر بودن وقت ظهور دارد. اگر وقت ظهور ثابت بود و تغییري در آن امکان نداشت، دعا
براي تعجیل آن بی معنا بود همچنان که دعا براي تعجیل ساعت قیامت بی معنا است. این اصل، نتیجۀ اصل قبلی است. در اصل قبلی
گفتیم که انقلاب حضرت مهدي(ع) از مجراي اسباب طبیعی عبور خواهد کرد و نیاز به مقدمات و زمینههایی دارد که باید از طریق
اسباب عادي مهیا شود. از همینجا میتوان گفت: هر پدیدهاي که در راستاي تحقق زمینه هاي ظهور باشد، وقت ظهور را نزدیک
میکند و هر پدیدهاي که بر خلاف جهت زمینه هاي ظهور باشد، ظهور را به تأخیر اندازد. اگر زمینه هاي ظهور نردبانی است براي
رسیدن به بام ظهور، پس با بالا رفتن از هر پله آن، ساعتی به ظهور نزدیک میشویم. اگر در بحث از زمینههاي ظهور از مهیا شدن
افکار عمومی براي پذیرفتن حکومت عدل جهانی، سخن میگوییم، پس هر عمل فرهنگی و تبلیغی میتواند در تعجیل یا تأخیر
وقت ظهور مؤثر باشد، لذا نقش رسانه هاي عمومی در تعیین یا تعجیل وقت ظهور، بسیار برجسته خواهد بود. اگر براي انقلاب
حضرت مهدي(ع) نیاز به زمینه و محیطی داریم که در آن به فعالیتهاي علمی، سیاسی، نظامی و ... بپردازیم، در این صورت تشکیل
حکومت دینی و مخصوص شیعی، گام بلندي به سوي ظهور خواهد بود. اگر ظهور، احتیاج به افرادي دارد که داراي ایمانی قوي و
ارادهاي آهنین باشند، پس تربیت چنین نیروهایی در تعجیل ظهور موثر است. دراین صورت، اعمال و رفتار و ما نیز در تعیین وقت
ظهور ایفاي نقش میکند و از طرف دیگر، انسان میتواند با نیت نزدیک کردن ظهور، اعمال خود را وزین کند. احادیث متعددي
دلالت بر عدم تعیین وقت ظهور دارد. که از آن جمله میتوان به این روایت امام صادق(ع) اشاره کرد: انا أهل بیت لانوقّت. 12 ما
براي این امر (ظهور) زمان خاصی را معین نمیکنیم. بعضی از اهل تحقیق علّت عدم تعیین وقت از جانب ائمه اطهار(ع) را،
جلوگیري از هر گونه سوء استفاده میدانند، یعنی ظهور، وقت خاص و معینی داشته است ولی ائمه اطهار(ع) آن را بیان نفرمودهاند.
13 ولی این احتمال هم وجود دارد که علت عدم تعیین وقت براي ظهور این باشد که اساساً میتوان گفت، ظهور وقت خاص و
معینی ندارد تا این که بیان شود. به عبارت دیگر، وقت ظهور بستگی به عوامل و زمینههاي ظهور دارد. تعجیل و تأخیر در تحقق
مقدمات ظهور باعث تعجیل و تأخیر در وقت ظهور است. این اختیار و همّت شیعیان است که باید براي ظهور وقت تعیین کند و با
مهیا کردن خود و مردم با پذیرفتن رهبري بیبدیل، انقلابی بی نظیر کند. البته براي جمع بین روایات باب علم امام(ع) - که از آنها
استفاده میشود امامان (ع) نسبت به وقت ظهور آگاهی دارند - و این نظریه که ادلۀ عقلی و نقلی بر آن اقامه خواهد شد - شاید
صفحه 27 از 59
بتوان گفت که ظهور زمان معینی دارد ولی آن زمان با تغییر برخی از عوامل، تغییر میکند و آن عوامل نیز با اختیار و قدرت شیعیان
رقم میخورد. اگر ائمۀ اطهار(ع) خبر از آن زمان میدادند چه بسا گمان میشد که عامل ظهور همان زمان خاص است. در این
صورت شیعیان به جاي انتظاري پویا در خانههاي خود مینشستند و حتی از دعا براي تعجیل فرج هم دریغ میکردند. بعضی بر این
گمانند که علایم ظهور، سبب ظهور یا عامل تعجیل آن است؛ لذا این علامتها را چشم براهند؛ گویی این علامتها هستند که
میخواهند انقلاب جهانی کنند. اما حقیقت این است که علایم فقط نشانۀ ظهور هستند نه این که عامل ظهور یا سبب تعجیل در
وقت ظهور باشند. شیعیان در محیط رعب و وحشت بودند و در زیر ظلم و ستم حکومتهاي طاغوت زندگی میکردند؛ براي رهایی
از چنین محیطی، از هر قیام و انقلابی علیه حکومتهاي موجود، استقبال مینمودند و چنین میپنداشتند که قیامشان، همان انقلاب
موعود است، ولی پس از مدتی، با تلفات بسیار، ناامید و سرشکسته میشدند. ائمه اطهار(ع) که چنین محیطی را میدیدند و علم به
آن داشتند - شیعیان را در شناخت و تشخیص موضوع - که همان شناخت مهیا بودن اسباب و زمینه هاست - کمک میکردند.
ایشان براي جلوگیري از اشتباه شیعیان درتشخیص موضوع یا علم غیب، از علائمی که در هنگام مهیا بودن اسباب ظهور در عالم رخ
خواهد داد، خبر میدادند. لذا شیعیانی که شناخت کمی از محیط و اسباب ظهور داشتند، با توجه به این علائم، بطلان آن انقلابها را
تشخیص میدادند و خون خود را حفظ میکردند. بنابراین علامتهاي ظهور، همانطور که از اسمش پیداست، فقط نشانه و علامتی
میگویند - نه این که علّت و سبب براي ظهور یا براي « عنوان مشیر » براي اشاره به ظهور هستند - که در اصطلاح علمی به آن
تعجیل وقت آن باشد. علائم ظهور مانند علامتهاي راهنمایی و رانندگی در جادهها هستند. این علائم نه باعث کج شدن جاده
میشوندو نه ما را به مقصدمان نزدیک میکنند، بلکه فقط به ما میگویند که به مقصد مورد نظر نزدیک شدهایم. لذا این ما هستیم
که باید با پیمودن جاده ها، از این علائم عبور کنیم نه این که بنشینیم تا این علائم ما را عبور دهند. بنابراین وقت ظهور تابع تحقق
اسباب و مقدمات ظهور است و هنگامی که ارادة شیعیان آن زمینهها را مهیا کند، وقت ظهور نزدیک خواهد شد و آن علائم طبیعی
نیز در طبیعت اتفاق میافتد و خبر از نزدیک شدن وقت ظهور خواهند داد. البته بعضی از علائم مانند ناامید شدن مردم از دولتها و
به ستوه آمدن از ظلم و ستم آنها، میتواند علاوه بر نشانۀ ظهور، نقش سبب و زمینه ظهور را نیز بازي میکند؛ چرا که چنین محیطی
زمینۀ مناسبی براي ایجاد انقلاب جهانی است که باید با فعالیتهاي فرهنگی و تبلیغی ملتها را بیدار کنیم و مژده حکومت عدل الهی را
بدهیم، مثلا در جهان امروزي، مردم از دولتها مأیوس شدهاند ولی یا نسبت به فعالیتهاي سیاسی بی تفاوت هستند یا به کوچک
کردن دولتها میاندیشند، در این شرایط ما میتوانیم با تبلیغ تئوري حکومت عدل جهانی، مردم را مهیاي ظهور کنیم و در این
صورت ظهور تعجیل خواهد یافت. خلاصه این اختیار و همّت شیعیان است که میتواند وقت ظهور را نزدیک کند یا تعیین بخشد.
این اختیار و ارادة شیعیان است که با فعالیتهاي فرهنگی، علمی، سیاسی، نظامی و ... میتواند ساعتها، بلکه ماهها و سالها وقت ظهور
را جلو بیاندازد. اختیاري بودن ظهور میگوید: تزکیه نفس و هر عمل صالحی باعث تعجیل در ظهور است. البته واضح است که
فعالیتهاي فرهنگی بیش از فعالیتهاي دیگر، در نزدیک کردن وقت ظهور مؤثر است؛ چرا که حکومت الهی، بر دلهاي مردم حکومت
میکند 14 و ستونهایش بر اراده و همت نیروهاي انسانی اقامه میگردد. 3 1. ظهور مشکل قابلی دارد نه فاعلی: حکایت ظهور
گویی حکایت دیدار سی مرغ با سیمرغ است - که عطار نیشابوري در منطق الطیر به آن اشاره میکند - چرا که سیمرغ همواره
حضور داشت و این اراده و همت سی مرغ بود که غایب بود و میبایست حضور پیدا میکرد: بشنوید اي دوستان این داستان خود
حقیقت، نقد حال ماست آن مجمعی 15 کردند مرغان جهان هر چه بودند آشکار و از نهان جمله گفتند این زمان و روزگار نیست
خالی هیچ شهر از شهریار از چه رو اقلیم ما را شاه نیست؟ بیش ازین بی شاه بودن راه نیست؟ امّا همۀ مرغان در پاسخ این پرسش
حیران مانده بودند تا این که: هدهد آشفته دل پر انتظار در میان جمع آمد بی قرار حلهاي بود از طریقت در برش افسري بود از
حقیقت بر سرش و به مرغان چنین گفت: هست ما را پادشاهی بی خلاف در پس کوهی که هست آن کوه قاف نام او سیمرغ
صفحه 28 از 59
سلطان طیور او به ما نزدیک و ما زو دور دور و بعد در توصیف آن پادشاه کوشید دائماً او پادشاه مطلق است در کمال عز خود
مستغرق است وصف او جز کار جان پاك نیست عقل را سرمایه ادراك نیست لاجرم هم عقل و هم جان خیره ماند در صفاتش با
دو چشم تیره ماند ولی در ادامه گفت: بس که خشکی بس که دریا در ره است تا نپنداري که راهی کوته است شیر مردي باید این
ره را شگرف زانکه ره دور است و دریا ژرف ژرف مرد میباید تمام این راه را جان فشاند باید این درگاه را تمام مرغان به جوش
بسیاري از مرغان در راه از پاي افتادند و فقط سی مرغ « لیک چون راهی دراز و دور بود » و خروش آمدند و همگی عزم راه کردند
به قلۀ قاف رسیدند امّا: چون نگه کردند این سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود خویش را دیدند سیمرغ تمام بود
خود سیمرغ، سی مرغ تمام محو او گشتند آخر بی دوام سایه در خورشید گم شد والسلام ظهور حضرت مهدي(ع) تحقق نمییابد
16 نفر با اراده اي پولادین و ایمانی قوي ظهور کنند تا امام(ع) با آنها حکومت عدل جهانی را برپا و جهان را رهبري مگر 313
کند. فرق حکومت علوي، با حکومت مهدوي، در ظهور این 313 نفر است و گرنه حکومت علوي و حکومت مهدوي در قانون و
رهبر هر دو یکسان هستند. ما راهی به حضور دوست نداریم جز عبور از بیابانهاي پر خس و خاشاك تزکیه تا بتوانیم ارادههایی
پولادین و ایمانهایی قوي داشته باشیم. پادشاه ما بر قلۀ کوه، منتظر رسیدن ماست. این نفس آلوده ماست که مانع حضور دوست
است. این اراده واختیار و همت شیعیان است که باید محیط را براي حضور خورشید، معطر کند. این ماییم که باید ظهور کنیم، این
است و هیچ گاه نعمت خود « فیّاض علی الطلاق » ماییم که باید، انسانیت و استعداد و علم خود را شکوفا کنیم وگرنه خداوند متعال
را از بندگان صالحش دریغ نمیکند و امام نیز بیصبرانه منتظر ظهور دولت کریمه در سایه شیعیان و دوستان خویش ماهنامه موعود
اگر تعداد کسانی که توصیف شده اند به 313 نفر برسد آنچه می خواهید » : شماره 48 پینوشتها : 1 . امام صادق (ع) می فرماید
مردي » : الغیبه نعمانی، ص 203 ، چاپ مکتبه الصدوق، تهران. 2 . امیر المؤمنین(ع) فرمودند «. (حکومت عدل الهی) تحقق می یافت
از قم مردم را به حق دعوت میکند، قومی همچون پولاد به دورش حلقه میزنند که طوفانها آنها را نمیتواند بلرزاند و از جنگ
3 . امام . بحارالانوار، ج 60 ، ص 216 .« خستته نمیشوند و نمیترسند بر خدا توکل میکنند و عاقبت از آن پرهیزگاران است
همان، « نهضت صاحب الامر تمام نمیشود، مگر اینکه در میدان جنگ عرق بریزیم و خونها ریخته شود ...» : صادق(ع) فرمودند
قومی » : 5 . رسول اکرم (ص) فرمودند . بحارالانوار، ج 51 ، ص 48 .« امام(ع) ظهور نمیکند مگر با شمشیر ...» . 4 . ج 54 ، ص 358
بعد از شما خواهند آمد که اجر یکی از آنها با اجر پنجاه نفر از شما برابري میکند، اصحاب گفتند:اي رسول خدا! ما در جنگ بدر
و احد و حنین با تو بودهایم و قرآن در میان ما نازل شده است؟ رسول اکرم (ص) فرمودند: شما بر آنچه آنها تحمل میکنند، قادر
8 . کفایه الاثر، . 7 . سوره رعد( 13 )، آیه 11 . 6 . همان، ج 79 ، ص 928 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 130 .« نیستید و صبر آنها را ندارید
ص 168 . باب ما عن الحسن بن علی عن الرسول. 9 . رهبري بر فراز قرن، شهید محمد باقر صدر، (ترجمه بحث حول المهدي)مترجم
10 . همان. 11 . کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 11 ، چاپ مؤسسۀ المعارف الاءسلامیه. 12 . بحارالانوار، ج . مصطفی شفیعی، ص 108
أنا إمام » : 14 . امام کاظم(ع) خطاب به هارون فرمودند . 13 . ر.ك: دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 218 ، چاپ 14 . 52 ، ص 118
من بر دلها و قلوب مردم حکومت میکنم و تو بر تنها و بدنها، الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، « القلوب و أنت إمام الجسوم
17 . کمال الدین، . 15 . ر.ك: منطق الطیر، عطار نیشابوري. 16 . ر.ك: کتاب الغیبه، نعمانی، ص 203 . قاهره، مکتبه القاهره، ص 204
پس گروهی پاك و ...» .19 . شیخ صدوق، ج 2، ص 677 ، چاپ دارالکتب الاءسلامیه، قم. 18 . کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 193
بهترین جهاد امت من » .20 . بحارالانوار، ج 51 ، ص 116 .« ثابت و مهذب گردند مانند شمشیري که آهنگر آنرا صیقل داده است
به راستی انتظار » . تحف العقول من آل رسول، ص 37 ، حسن بن شعبۀ الحرانی، چاپ مدرسه جامعه مدرسین. 21 .« انتظار فرج است
. بحارالانوار، ج 52 ، ص 128 .«... فرج، خود فرج است
اشعار
صفحه 29 از 59
مرتضی دیگر دوچرخه نمیخواهد این روزها همه نیاز به تو را فهمیدهاند. این روزها حتی بچهها بهانۀ تو را میگیرند و نوزادان فقط
به خواب میروند. مرتضی دیگر دوچرخه نمیخواهد او از خدا فقط آمدن تو را تمنا کرده است و مریم که دیگر « لالایی انتظار » با
به کفشهاي رنگ پریده و وصلهدار راضی است تمام نمرههایش را بیست آورده که تو خوشحال شوي و ظهور کنی و علی که هر
بیا تا دیگر مجبور نباشیم هر روز پیش » : روز با چفیه به دبستان میرود و به جاي کمربند فانسقه میبندد توي انشایش نوشته بود
حسن «! چشم و گوش این همه دشمن سلاحهایمان را بر سر مواضع دشمن فرضی فرو بریزیم؛ اي ویرانگر بناهاي شرك و نفاق
بیاتانی یا سیدي یا حجتالله دور خلاص و رستگاري، دور مهدي است دوران عقل و دینمداري، دور مهدي است دور تعاون، دور
یاري دور مهدي است دور ظهور حکم باري، دور مهدي است عصر کمال و لطف و احسان، عصر مهدي است عصر نجات از ظلم
و عدوان، عصر مهدي است عصر رواج شرع یزدان، عصر مهدي است عصر ظهور شأن انسان، عصر مهدي است دوران علم و
معرفت، دوران مهدي است دوران صلح و معدلت، دوران مهدي است دوران مهر و مرحمت، دوران مهدي است دوران عفو و
مغفرت، دوران مهدي است در عهد او از مؤمنان توقیر گردد هر خائن و مستکبري تحقیر گردد گیتی ز لوث ظلم و کین تطهیر
گردد منشور عدل و مکرمت تحریر گردد در عصر او احکام قرآن زنده گردد انوار علم و معرفت تابنده گردد آئین الحاد و شقاوت
مرده گردد با دست او بیخ جهالت کنده گردد دنیا ز عدل و داد او میگیرد آرام حاکم شود در هر مکان احکام اسلام فرخ بر آن
عصر و بر آن اوقات و ایام شامش ز روزش بهتر و روزش به از شام یابنالحسن یابنالحسن الغوث الغوث فریاد از این رنج و محن
ندارد غیر « لطفی » الغوث الغوث عالم شده بیت الحزن الغوث الغوث از این همه شر و فتن الغوث الغوث یا سیدي یا سیدي یا حجۀالله
حبت توشۀ راه تا کی کند اندر فراقت ناله و آه بنگر به این حال و به این هجران جانکاه خواهم که در ظل همایون تو باشم در خط
دستورات و قانون تو باشم مجنون صفت محزون و مفتون تو باشم مشمول آن الطاف افزون تو باشم آیتالله صافی گلپایگانی نکهت
باغ بهشت بی تو از آرایش باغ ارم خواهم گذشت گر نیایی در کنارم، تا عدم خواهم گذشت شوق دیدار تو دارد دیدة خونبار من
از خطوط نو خطان چونان قلم خواهم گذشت طاقت از دستم شد و عمرم به پایان میرسد زین غمستان عاقبت با پشت خم خواهم
گذشت رنگ و بوي یوسفی خواهم ز مهرویان شهر با خیال یار از کأس و کرم خواهم گذشت من کمرها بهر خدمت بستهام
مقصود را ورنه از کیفیت خصم و خدم خواهم گذشت ناخداي ساحل آرام گر خواهد مرا از صفاي روضه و حور و حرم خواهم
گذشت تا به فقر آراستم چشمان حرص و آز را خوش ز سوداي جهان با بیش و کم خواهم گذشت گر شبی بنوازدم آن نکهت باغ
تا حریمش « پریشان » بهشت همچو شبنم بیتعلّل صبحدم خواهم گذشت یک نگه از یار خواهم، جان به قربانش کنم چون
بیقدم خواهم گذشت محمدحجتی پریشان نظرآباد شاه کلید اي یأس من خسته به دنبال امیدت باید چه کند آنکه نه دید و نه
شنیدت رؤیاي من آویخت ز هر باغ و بهاري اما گل نرگس! تو کجایی که ندیدت تا کی بنشینم به امیدت که بیایی تا کی بنشینم
که بیایی به امیدت! شب در شده و ماه بر آن روزنۀ قفل پیداست فقط تکهاي از صبح سپیدت پیداست که میرقصد و نزدیک
میآید از روزن در روشنی شاه کلیدت! رباعیها از بس که براي دیدنت بد شدهام در راه رسیدنم به تو سد شدهام رسوا نکنی مرا
میان مردم عمريست به عشق تو زبانزد شدهام تا چند نشینی که سلیمان آید از گوشۀ شب صبح درخشان آید او آمده است، پیش
پایش هستیم اي کاش! به چشم تنگ موران آید قزوین سیدمحمدحسین ابوترابی یک هفته بیقراري در پاي سرو قدت سر مینهم
به زاري باشد که یک قدم هم بر چشم من گذاري تو آسمانی و من، افتاده چون زمینم ره میبرم به سویت دستی اگر برآري جان
شکستهام را امید عافیت نیست جز آنکه با نگاهی وي را علاج داري در سایۀ بلندت اقبال کوته من آن بخت جاودان را دارد
امیدواري اي تکیهگاه هستی از غربتم برونآر از تنگناي ظلمت تا اوج رستگاري اي آرزوي دلها در صبح دولت تو خوش میرسد
به پایان، یک عمر انتظاري چشمان بیفروغم در انتظار رویت هر جمعه میشمارد یک هفته بیقراري ابراهیم سیفینژاد ما چشم به
صفحه 30 از 59
راهیم افسوس که عمري پی اغیار دویدیم از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و
اندوه متاعی نخریدیم بس سعی نمودیم که ببینم رخ دوست جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم اي بسته به زنجیر تو دلهاي محبّان رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم رخسار تو در
پرده نهانست و عیانست بر هر چه نظر کردیم، رخسار تو دیدیم چندان که به یاد تو، شب و روز نشستیم از شام فراقت، چو
سحرگه ندمیدیم اي حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم ما چشم به راهیم، به هر شام و سحرگاه در
راه تو، از غیر خیال تو رهیدیم اي دست خدا، دست برآور که ز دشمن بس ظلم بدیدیم، بسی طعنه شنیدیم شاها ز فقیران درت،
روي مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم شهر کرد صدیقه علیپور
الوتر الموتور والمنتقم الموعود- 2
علیاکبر مهديپور یکهزار و یکصد و هفتاد سال پیش بنیانگذار حکومت واحد جهانی، براساس عدالت و آزادي، ویرانگر کاخهاي
ظلم و استبداد، منتقم خون مظلومان در راستاي تاریخ، منجی بشریت، دست نیرومند حضرت احدیت، اندکی پس از ولادت، در
آستین غیبت فرو رفت، تا پس از سپري شدن دوران غیبت کبري ظهور کرده، خون مظلومان تاریخ را از ستمپیشگان خونآشام
است، چنانکه خداوند منان جمال عالم آراي آن ستارة « منتقم » بگیرد. یکی از صدها نام نامی و اسم گرامی آن مصلح آسمانی
یاد کرده است. 1 هفتمین امام « منتقم » فروزان را در شب معراج به خاتم پیامبران ارایه نموده و از آن کعبۀ مقصود و قبلۀ موعود به
نور نیز در تعقیبات نماز عصر عرضه میداشت: بار خدایا در فرج منتقم خود تعجیل بفرما. 2 جان جانها، محبوب دلها، یوسف
زهرا(ع) نیز خطاب به احمد بن اسحاق فرمود: من تنها بازمانده از حجج الهی و دست انتقام او از دشمنان اویم. 3 در پگاه هر جمعه
میخوانیم: کجاست منتقم خون پیامبران و فرزندان پیامبران؟ 4 و در فراز دیگري از آن میخوانیم: کجاست منتقم « دعاي ندبه » در
خون شهید کربلا؟ 5 دلباختگان سالار شایستگان، همه روزه در زیارت عاشورا میخوانند: خداوندا! به ما نیز روزي کن که در
محضر مهدي آل محمد(ع) به خونخواهی خون حسین عزیزت برخیزیم. 6 ولی آنچه کمتر مورد بررسی قرار گرفته این است که
چون دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون آمد، انتقام خون سالار شهیدان و دیگر مظلومان تاریخ را از چه کسی میگیرد؟
انتقام از کی؟ چرا و چگونه؟ در اینجا ظاهراً چهار احتمال وجود دارد که هر کدام نیازمند بررسی و تحقیق است: الف) از فرزندان
آنها: در برخی از روایات آمده است: یقتل والله ذراري قتلۀ الحسین بفعال آبائهم . به خدا سوگند ذریۀ قاتلان حسین را به جهت
عمل پدرانشان میکشد. 7 پذیرش این حدیث مشکلات فراوان دارد، که به برخی از آنها در اینجا اشاره میکنیم: 1. این حدیث با
آیۀ شریفۀ قرآن که میفرماید: لا تزر وازرة وزر أخري. کسی وزر و وبال دیگري را به دوش نمیکشد 8 . مغایر است، اگر نیاکان
آنها گناه کردهاند، آنها چه تقصیري دارند؟ دهها حدیث صحیح و معتبر داریم که ائمه(ع) امر فرمودهاند که احادیث را به قرآن
2. قرآن کریم فرزند صلبی حضرت نوح عرضه کنیم، هر کدام با آیات قرآن همخوانی نداشته باشد، آن را رد کنیم و قبول نکنیم. 9
را به جهت همسو نبودن رفتارش از آن حضرت نفی کرده و به صراحت فرموده است: قال یا نوح إنّه لیس من أهلک إنّه عمل غیر
صالح... . گفت: اي نوح! او از خاندان تو نیست، او عملی است ناشایست. 10 در مقابل رسول اکرم(ص) حضرت سلمان را از
به او ارزانی داشته 11 است و مولاي متقیان امیر مؤمنان(ع) محمد ابن ابیبکر را « سلمان منّا أهلالبیت » خاندان خود بر شمرده، مدال
فرزند خود خوانده، او را در کنار فرزندش محمد حنفیه جاي داده، و او را مشمول این بیان درر بار خود قرار داده است که: إنّ
3. هرگز کسی نمیتواند ملتزم شود المحامدة تأبی أن یعصی الله 12 . محمّدها از این که خداوند معصیت شود، امتناع میکنند. 13
که اولاد بنیامیه و دیگر دشمنان قسم خوردة اهلبیت، صرفاً به جهت فرزند یزید و معاویه بودن اهل دوزخ میباشند، بلکه برعکس
4. فرزند بنیامیه بودن از فرزند حرام بودن که بدتر نیست در مواردي چون محمد بن ابیبکر ملتزم هستیم که اهل بهشت هستند. 14
صفحه 31 از 59
و کسی نمیتواند ملتزم باشد که حرامزادگان به جرم حرامزاده بودن اهل دوزخ هستند، بلکه امام رضا(ع) در مورد آنها میفرماید:
إنّ ولد الزّنا یستعمل، إن عمل خیراً جزي به. 15 اولاد زنا آزموده میشوند، اگر عمل نیکو داشته باشند، پاداش نیکو میبینند. ب) از
پیروان آنها: جاي تردید نیست که هر پیروي با پیشواي خود محشور میشود، چنانکه قرآن کریم فرموده است: یوم ندعو کلّ أناسف
بإمامهم. روزي که هر کسی را با پیشواي خود میخوانیم. 16 و از زبان حضرت ابراهیم(ع) نقل کرده که فرمود: فمن تبعنی فإنّه منّی
. هر کس از من پیروي کند، از من است. 17 و روایات فراوان داریم که هر پیروي با متبوع خود محشور میشود. 18 بر این اساس
پیروان بنیامیه با آنها محشور خواهند شد و در روز رستاخیز با آنها خواهند بود و از آنها جدا نخواهند شد، ولی اینکه آیا این مقدار
براي قصاص و انتقام در این سراي کافی است یا خیر، احتیاج به تحقیق بیشتر دارد. ج) از رضایتمندان به فعل آنها: در مورد کسانی
که معتقد به راه آنها و راضی به کردار آنها باشند، مسئله حادتر است، زیرا قرآن کریم پی کردن ناقۀ صالح را به همۀ قوم ثمود
نسبت داده و فرمود: فکذّبوه فعقروها. 19 تکذیبش کردند و شتر را پی کردند. در حالی که یک نفر آن را پی کرده بود، ولی چون
همگی به آن رضایت داده بودند، آن را به همه نسبت داده و همه را مشمول عذاب الهی قرار داد. قرآن کریم در پاسخ کسانی که
از پیامبر اکرم قربانی مطالبه میکردند تا ایمان بیاورند، میفرماید: ... قل قدجاءکم رسل من قبلی بالبینّات و بالذي قلتم فلم قتلتموهم
إن کنتم صادقین. 20 بگو پیش از من پیامبرانی یا معجزهها و آنچه اکنون میخواهید آمدهاند، اگر راست میگوید، چرا آنها را
کشتید؟ بین این اشخاص و قاتلان آن پیامبر 500 سال فاصله بود، ولی چون آنها به قتل او راضی بودند، خداوند متعال آنها را نیز
21 روز پیروزي سپاه امیر مؤمنان(ع) در جنگ جمل، یکی از اصحاب گفت: .« چرا آنها را کشتید » : جزو قاتلان برشمرده و فرمود
.« پس او نیز با ما بوده است » : فرمود .« آري » : گفت «؟ آیا خواست برادرت با ما بود » : حضرت فرمود .« اي کاش برادرم اینجا بود »
در این پیکار با ما کسانی شرکت کردهاند که هنوز در صلب پدران و رحم مادران هستند... . 22 و در حدیث آمده » : سپس فرمود
است که اگر کسی در مشرق کشته شود و در مغرب کسی به آن رضایت دهد، در خون او شریک است. 23 و در مورد امام
حسین(ع)، بهویژه آمده است: ألا و إنّ الراضین بقتل الحسین شرکاء قتله. 24 کسانی که به کشته شدن امام حسین رضایت بدهند در
قتل او شریک هستند. و لذا آمده است که: فیقتل من رضی بقتله. 25 هر کس را که راضی به قتل او (حسین) باشد، میکشد. و در
حدیث دیگر آمده است: چون حضرت بقیۀالله(ع) خارج شود ذریۀ قاتلان امام حسین(ع) را میکشد؛ زیرا به اعمال پدرانشان
رضایت میدهند. 26 بنابراین، در مورد آن عده از فرزندان یا پیروان بنیامیه، که به اعمال پدران و نیاکان خود راضی هستند، اگر
بگوییم که در اعمال آنها شریک هستند و روز قیامت مورد بازخواست و کیفر قرار خواهند گرفت، مانعی ندارد؛ زیرا این
بازخواست و کیفر در مقابل رضایت آنهاست که عمل خود آنهاست، نه در مقابل اعمال پدران و نیاکان آنها. پس این کیفر و
عذاب در روز رستاخیز، به جهت فرزند یزید بودن، یا منسوب به خاندان بنیامیه بودن نمیباشد، بلکه در اثر رضایت دادن به کردار
آنهاست. ولی اینکه آیا این مقدار موجب قصاص و انتقام در دنیا نیز هست یا خیر، جاي تأمل دارد؛ زیرا در باب حدود، قصاص و
دیات چنین موضوعی پیشبینی نشده است، مگر اینکه کسی ادعاکند که این موضوع از ویژگیهاي حکومت حضرت بقیۀالله(ع)
میباشد، و این احتیاج به اثبات دارد. د) از خود قاتلان: تنها احتمالی که هیچ مشکل ندارد این است که بگوییم از خود قاتلان انتقام
گرفته میشود؛ یعنی شخص یزید، شمر، سنان، ابنزیاد و... آورده میشوند و انتقام امام حسین(ع) و دیگر شهیدان و مظلومان در
طول تاریخ از ستمگران و تجاوزگران گرفته میشود. اگر در تعبیرات رسیده از رسول اکرم(ص)، امیر مؤمنان(ع) و دیگر امامان
هدایت(ع) دقت کنیم، به روشنی مشاهده میکنیم که در همین معنی ظهور دارد. وجود مقدس اشرف کاینات در خطبۀ بینظیر عید
. سعید غدیر خم، تعبیرات بسیار بلندي در مورد حضرت بقیۀالله، ارواحنا فداه، دارد، که به چند فراز کوتاه از آنها اشاره میکنیم: 1
القائم المهدي الّذي یأخذ بحقّ الله و بکلّ حقّ هولنا. آن مهدي قائم(ع) که حق خدا و همۀ حقوق ما را باز میستاند. 2. ألا إنّه
المنتقم من الظّالمین. آگاه باشید که او از ستمپیشگان انتقام میگیرد. 3. ألا إنّه مدرك کلّ ثار لاولیاء الله عزّوجلّ. 27 آگاه باشید
صفحه 32 از 59
که او انتقام خون همۀ اولیاي الهی را میگیرد. ظاهر این تعبیرها و احادیثی که در شمارة پیشین تقدیم گردید، این است که:
هنگامی که دست انتقام الهی از آستین غیبت بیرون آید، خونهاي بر زمین مانده را از خود قاتلان میگیرد. و این حقیقت در پرتو
جامۀ عمل میپوشد. هنگامۀ رجعت براساس اعتقاد قطعی ما، به هنگام ظهور موفور السّرور یوسف زهرا، « رجعت » اعتقاد قطعی ما به
گروهی از مؤمنان خالص و جمعی از ملحدان خالص به این جهان برمیگردند، تا پیش از هنگامۀ رستاخیز، در دادگاه عدل مهدوي
به پروندة آنان رسیدگی شود. اعتقاد به رجعت از ضروریات عقیدتی مذهب شیعه 28 ، مورد اتفاق همۀ شیعیان در طول قرون و
اعصار بوده 29 آیات فراوانی از قرآن 30 و روایات بیشماري از پیشوایان معصوم در این رابطه در مجامع حدیثی آمده است. 31 در
احادیث رجعت تصریح شده که غاصبان فدك، قتلۀ کربلا و دیگر ستمپیشگانی که حقوق اهل بیت(ع) را پایمال کردند، شخصاً
برمیگردند و به کیفر اعمال خود میرسند. 32 و اینک چند نمونه: 1. امام صادق(ع) میفرماید: إن أوّل من یکرّ إلی الدّنیا الحسین
بن علی و أصحابه، و یزید بن معاویه و أصحابه، فیقتلهم حذو القذّة بالقذّة. نخستین کسی که در هنگامۀ رجعت برمیگردد، امام
حسین و یارانش میباشند، که همراه یزید و یارانش برمیگردند، پس آنها را مطابق اعمالشان به کیفر میرساند، همانند تطابق
2. خداوند منان شهادت و مصائب امام حسین(ع) را به پیامبر اکرم(ص) خبر داد و او را آگاه ساخت که پرههاي تیر با یکدیگر. 33
حسیناش کشته میشود، ولی بعداً به دنیا برمیگردد و بر دشمنانش پیروز میشود و آنها را به قتل میرساند، آنگاه فرمانروایی زمین
« مخزون » 3. امیر مؤمنان(ع) به فرازهاي حساس از صحنۀ تهاجم سپاه امام حسین(ع) به اردوي یزید در خطبۀ را به او میسپارد. 34
4. امام باقر(ع) میفرماید: حضرت حسین(ع) خروج میکند، انتقام خون خود و اصحابش را میگیرد، آنگاه اشاره میکند. 35
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) خروج میکند. 36 این مضمون را شیخ طوسی نیز از طریق فضل بن شاذان روایت کرده است. 37
5. امام صادق(ع) از قول اسماعیل صادق الوعد نقل میکند که به درگاه حضرت احدیت عرضه داشت: إنّک وعدت الحسین،
علیهالسلام، أن تکرّه إلی الدّنیا، حتّی ینتقم بنفسه ممّن فعل ذلک به. خدایا! تو به حسین عزیزت وعده فرمودهاي که او را به دنیا باز
6. امام باقر(ع) میفرماید: إنّ لعلیّ(ع) گردانی، تا شخصاً از کسانی که این جنایتها را در حق او مرتکب شدهاند، انتقام بگیرد. 38
إلی الارض کرّة معالحسین(ع) یقبل برایته حتّی ینتقم من بنیامیّۀ و معاویۀ و آل معاویۀ. علی(ع) در عهد امام حسین(ع) رجعت
7. امام صادق(ع) در ضمن میکند، با پرچم همیشه پیروزش حمله میکند، از بنیامیه، معاویه و آل معاویه انتقام میگیرد. 39
حدیث مفصلی میفرماید: مامن إمام فی قرن إلاّ و یکرّ معه البرّ والفاجر فی دهره، حتّی یدیل الله المؤمن الکافر. هیچ امامی در قرنی
نبوده جز اینکه خوبان و بدان عصر او نیز به همراه او رجعت میکنند، پس خداوند خوبان را بر بدان چیره میسازد. 40 از احادیث
هفتگانهاي که به عنوان نمی از یم و اندکی از بسیار احادیث رجعت در اینجا آوردیم به روشنی معلوم میشود که در هنگامۀ
رجعت شخص ستمکاران رجعت میکنند و انتقام خاندان عصمت و طهارت و دیگر مظلومان تاریخ از شخص آنها گرفته میشود.
از این احادیث استفاده میشود که انتقام هر امامی توسط خود آن امام در عالم رجعت گرفته میشود. و این نکتهاي است که
. 3 . 2 . همو، مصباح المتهجد، ص 74 . بسیاري از احادیث رجعت بر آن دلالت میکند. پینوشتها : 1 . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 148
5 . همان. 6 . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، . 4 . ابن المشهدي، المزار الکبیر، ص 579 . شیخ صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 384
، 7 . شیخ صدوق، عیونالاخبار، ج 1، ص 273 ؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 63 ؛ محدث بحرانی، تفسیر البرهان، ج 6 . ص 775
8 . این آیۀ شریفه در پنج سوره عیناً تکرار شده: سوره . ص 86 ؛ همو، حلیۀالابرار، ج 5، ص 404 ، قندوزي، ینابیع المودة، ج 3، ص 243
انعام( 6)، آیه 164 ؛ سوره إسراء( 17 )، آیه 15 ؛ سوره فاطر( 35 )، آیه 18 ؛ سوره زمر( 39 )، آیه 7 و در یک مورد به تعبیر (ألاّتزر) از
10 . سورة هود( 11 )، آیه .242- 9 . علّامه مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 245 . صحف ابراهیم نقل شده است. سورة نجم( 53 )، آیه 38
محمد حنیفه، محمد بن ابیبکر، محمدبن جعفر و محمدبن :« محمدها » 12 . منظور از . 11 . محدث نوري، نفس الرحمان، ص 32 .46
14 . امام رضا(ع) در حدیثی او را از . 13 . مامقانی، تنقیح المقال، ج 3، ص 111 . ابیحذیفه میباشند. ر.ك: رجال کشی، ص 70
صفحه 33 از 59
شیعیان امیر مؤمنان عبارتند از: حسن، حسین، سلمان، ابوذر، مقداد، » : شیعیان حقیقی و در ردیف سلمان و ابوذر یاد کرده میفرماید
15 . محمدبن یعقوب کلینی، . عمار و محمد بن ابیبکر، که هرگز با فرمان او مخالفت نکردند. مجلسی، بحارالانوار، ج 22 ، ص 330
.19 . 18 . علامه مجلسی، همان، ج 8، ص 46 . 17 . سورة ابراهیم( 14 )، آیه 36 . 16 . سورة اسراء( 17 )، آیه 71 . کافی، ج 8، ص 238
21 . علامه مجلسی، همان، . 20 . سورة آل عمران( 3)، آیۀ 183 . سورة هود( 11 )، آیۀ 65 ؛ شعراء( 26 )، آیۀ 157 ؛ شمس( 91 )، آیۀ 14
.25 . 24 . همان، ج 44 ، ص 304 . 23 . علامه مجلسی، همان، ج 45 ، ص 295 . 22 . سیدرضی، نهجالبلاغه، خطبۀ 12 . ج 9، ص 192
، 27 . شیخ موسی عباسی زنجانی، مدینۀ البلاغه، ج 1 . 26 . علامه مجلسی، همان، ج 52 ، ص 313 . قندوزي، ینابیعالمودة، ج 3، ص 243
(213- 232 . متن کامل خطبۀ حضرت رسول(ع) در روز عید سعید غدیر، در کتاب ارزشمند مدینۀ البلاغه، (ج 1، ص 248 - ص 235
29 . شیخ حر عاملی، اندیشههاي کلامی شیخ مفید، . آمده است. 28 . شیخ حر عاملی، الاءیقاظ من الهجعۀ فی إثبات الرجعۀ، ص 82
از محمد خادمی شیرازي، هفتاد آیه از آیات مربوط به رجعت گرد آمده « رجعت یا دولت کریمۀ اهل بیت » 30 . در کتاب . ص 355
520 حدیث پیرامون رجعت نقل کرده است. « الاءیقاظ من الهجعۀ فی إثبات الرجعۀ » : است. 31 . شیخ حر عاملی در کتاب ارزشمند
32 . ر.ك: طبرسی، إعلام الوري، ج 2، ص 243 ؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 377 ؛ طبري، دلائل الاءمامۀ، ص 455 ؛ بحرانی،
، 33 . عیاشی، تفسیر، ج 3 . حلیۀالابرار، ج 2، ص 599 ؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 580 ؛ بحرانی، حلیۀ الابرار، ج 2، ص 605
. 35 . الحلی، مختصر البصائر، ص 200 . 34 . علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 297 . ص 39 ؛ علّامه مجلسی، همان، ج 53 ، ص 76
.40 . 39 . شیخ حر عاملی، همان، ص 263 . 38 . ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 65 . 37 . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 479 . 36 . همو، ص 49
. الحلی، همان، ص 27
« یوسف » هویت ،« اسلام »
یوسف » هواپیماي مسافربري شرکت یونایتد ایرلاین از لندن عازم واشنگتن بود، مأموران امنیتی آمریکا دریافتند شخصی با نام
در بین لیست مسافران است که در لیست سیاه عوامل تحت مراقبت و داراي خطر بالقوه براي منافع آن کشور قرار دارد. به « اسلام
دنبال این مسئله نیروهاي امنیتی هواپیما را مجبور کردند با تغییر مسیر خود از واشنگتن دور شده و هزار کیلومتر دورتر در فرودگاه
آمریکا به زمین بنشیند. نیروهاي امنیت حمل و نقل آمریکا پس از یک مصاحبه به یوسف اسلام ابلاغ کردند که وي عنصر « مین »
نامطلوب تشخیص داده شده و باید با نخستین پرواز به انگلیس بازگردد. یوسف اسلام هنرمند مسلمانی که سالها پیش با نام جهان
شناخته میشد، نزدیک سی سال است ثروت، عمر و عقیده خود را در راه آئین و دینی نهاده که زندگی او « کت استیونس » آشناي
را متحول کرده است. صداي این خوانندة معروف دهۀ 1970 میلادي انگلیس که تا پیش از پذیرفتن اسلام، انعکاس دهندة امیدها و
ناامیدیها و تیرگی و روشنیهاي انسان سرگشته جهان غرب بود، پس از تشرف به آیین محمد(ص) صداي انسان آینده شده است.
انسانی که الگوي عالی خود را یافته و راه نجات از گرداب بیاعتقادي و بیخدایی را در معنویت میبیند. یوسف اسلام چهرة
یکی از « کت استیونس » سرشناس جامعۀ مسلمانان انگلیس است که پیش از مسلمان شدن خود در سال 1356 ، با نام هنري
مشهورترین خوانندگان جهان موسیقی بود. یوسف اسلام از زمان مسلمان شدنش همواره در جامعۀ انگلیس مطرح بوده است. وي
علاوه بر فعالیتهاي مختلف اجتماعی و دینی، مدیر یک مدرسه بزرگ اسلامی به سبک آموزش و پرورش رسمی انگلیس در شمال
غرب لندن است. وي نخستین کسی بود که پس از سالها مبارزه در لندن توانست وزارت آموزش و پرورش انگلیس را وادار سازد
تا همانند مدارس مسیحی و یهودي به مدارس مسلمان نیز کمک مالی کند. از نظر سیاسی نیز یوسف اسلام بارها خبرساز بوده
است. مخالفت وي با سلمان رشدي، نویسندة کتاب آیههاي شیطانی ، دفاعش از حقوق مسلمانان در مناطق مختلف یوگسلاوي
سابق، حمایتش از عملیات نظامی فلسطینیها علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی و همچنین همگرایی وي با مخالفان جنگ در عراق در
صفحه 34 از 59
دو دهۀ اخیر خبرساز شده است. مخالفت با جنگ عراق و حمایت از حقوق مسلمانان در بوسنی موجب شد تا یوسف اسلام پس از
سالها مجدداً به دنیاي موسیقی بازگردد و دو آلبوم با همین مضامین در مخالفت با جنگ و تکریم صلح روانۀ بازار کند. چهار سال
پیش نیز یوسف اسلام به اتهام حمایت از تروریسم به دست مقامات رژیم صهیونیستی از سرزمینهاي اشغالی اخراج شده بود.
همچنین چهار ساعت لوح فشرده و کتاب اشعار این خواننده معروف دهۀ 70 میلادي به زبان اصلی به زودي منتشر میشود. زندگی
پر فراز و نشیب یوسف اسلام را از زبان خودش به نقل از پایگاه اینترنتی وي میخوانیم: پدرم اهل قبرس یونان و مادرم یک سوئدي
بود، اما به دلایلی آنها تصمیم گرفتند مرا به مدرسهاي کاتولیک بفرستند و این اولین نقطۀ غریب در زندگی من بود. نام اصلیام
بود و با اصول تعالیم ارتودوکس بزرگ شده بودم، به همین دلیل در مراسم و تشریفات مذهبی در « استیون دیمیتري جورجیو »
مدرسه شرکت نمیکردم. خانوادهام هرگز سختگیر نبودند اما در تربیت اخلاقی من دقت داشتند، و همین امر سبب فرستادن من به
یک مدرسه کاتولیک بود. در آن دوران دربارة خوب و بد آموختم، دربارة اخلاق بهطور کلی؛ و به مرور زمان مذهب، تأثیر
عمیقی بر من گذاشت. یادم میآید هنگامی که یکی از دوستانم به علت حفظ خط اتوي شلوارش از انجام مراسمی مذهبی امتناع
کرد، رابطهام با او سرد شد. در آن زمان حدوداً هفت سال داشتم. عجیب است که با وجود روي آوردن به اسلام دوران کودکیام
را در فضایی ضد اسلامی رشد کردم. در واقع یونانیها و ترکها با یکدیگر دشمن هستند و من نیز با داشتن پدري قبرسی از هر چیزي
دربارة ترکها متنفر بودم که شامل دین آنها هم میشد: اسلام، بدون اینکه درستی آن مهم بوده باشد. یک خانوادة مسلمان در
نزدیکی ما زندگی میکرد. گرچه ما هرگز برخوردي نداشتیم، اما همیشه فاصله خود را با آنها حفظ میکردیم. دوران کودکیام را
را اداره میکردند، بنابراین در فضایی پر « شافتزبري » در غرب لندن گذراندم. والدینم یک رستوران شلوغ در قسمت شلوغ خیابان
هیجان رشد کردم. در محلهاي با خیابانهاي پر از ویترینهاي خیره کننده از نور و مردم در رفت و آمد. محلۀ ما به تأتر و سینما
نزدیک بود و از همین فضا بود که به سمت دنیاي تفریحاتی نظیر موسیقی کشیده شدم. من کوچکترین فرزند خانواده بودم و
خواهر و برادرم عقیده داشتند من خیلی لوس شدهام، اما تا آنجا که به خاطر دارم تمام سهم خودم از کارها را انجام میدادم.
هنگامی که ده سال داشتم در یک مغازه کار میکردم و آنجا بود که درسهاي خوبی درباره چگونگی برخورد با مردم و خدمت به
جامعه آموختم. مردم همیشه به خاطر نوجوانی به من انعام میدادند. در محلهاي از لندن که ما زندگی میکردیم با تنوع نژادي که
وجود داشت، به عنوان یک انسان دو رگه مشکلی نداشتم. اما گاهی مسئله نژاد متفاوت در پدر و مادرم، با وجود زندگی آرامی
که داشتیم، مسئله ساز بود. حدود هشت ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند؛ با این حال هنوز در همان اتاقهاي بالاي
رستوران و نزدیک یکدیگر زندگی میکردند و به همکاري در اداره رستوران ادامه میدادند. پس از جدایی آنها دائماً بر سر
اینکه من نزد چه کسی باشم مشکل داشتند. با اینکه پدرم همیشه پیروز میشد، به مادرم بیشتر احساس نزدیکی میکردم. پس از
اینکه والدینم کاملًا از هم جدا شدند، با مادرم به سوئد رفتم و در آنجا ادامه تحصیل دادم. در بین همه دانشآموزان چشم آبی و
مو بور سوئدي با چشمان و موهاي تیره کاملًا جلب توجه میکردم. این امر براي آنها جالب بود و دائماً زیر نگاههاي علاقهمند سایر
دانشآموزان بودم. من کودك حساسی بودم و بیشتر از آنچه اقتضاي کودکیام بود دربارة زندگی و مسائل کلی آن فکر میکردم.
فردي درونگرا و دائم در حال تفکر بودم. هیچ زمانی نبود که در حال فکر کردن به چیزي نباشم. یک بار تصمیم گرفتم به چیزي
فکر نکنم، اما هرگز نتوانستم بر افکار خود غلبه کنم. همیشه این دغدغه را داشتم که چگونه میتوانم بین پدر و مادرم پلی دوباره
بسازم به ویژه وقتی براي دیدن پدرم به لندن میرفتیم. بعدها وقتی مشهور شدم، موفقیت من براي هر دوي آنها غرورآفرین بود و
کمک بزرگی کرد تا خانواده دوباره دور هم گرد آیند. من استعداد هنرنمایی خود را در سنین پایین نشان داده بودم و مادرم مرا در
این راه بسیار تشویق کرد. من اغلب دیروقت به رختخواب میرفتم ولی مادرم هیچگاه مانع فعالیت من نمیشد. احساس میکردم به
وسیلۀ موسیقی میتوانم تمام افکار و احساسات خود را اظهار کنم. ما یک پیانوي بزرگ در خانه داشتیم و خیلی سریع در یادگیري
صفحه 35 از 59
« کت استیونس » پیانو پیشرفت کرده بودم. بعدها به گیتار رو آوردم و به نوشتن نت مشغول شدم. در همان دوران بود که نامم را به
تغییر دادم. اولین اثرم را در سن 18 سالگی ارائه دادم و همان باعث تحول در سبک و ظاهر زندگیام شد. گرچه این امر تغییر
خاصی در تفکرات و رفتار من نداد، اما تأثیراتی بر من گذاشت. بیشتر از اینکه به فکر جوانی بیش از حد خود باشم به فکرهاي بلند
پروازانه آینده بودم. اگر چه زندگی شلوغ و پرجنجالی داشتم، همیشه در پی یافتن پاسخی به سؤالات متعددي که در ذهن داشتم
بودم. میدانستم که چیزي در زندگی هست که باید به سوي آن بروم و به آن برسم. ابتدا پاسخ این خلًا را در زندگی تشریفاتی و
لوکس میدیدم، اما زود پی بردم که اینطور نیست. پس از یک سال موفقیت در کار و تجربه یک زندگی پر از رفاه به بیماري
سختی دچار شدم؛ سل آغاز دوباره زندگی مرا رقم زد. در 19 سالگی به علت بیماري سل در بیمارستان بستري شدم. خیلی وحشت
کرده بودم و مرگ را روبروي خود احساس میکردم. آنجا بود که راه جدیدي در مقابلم گشوده شد. دورة کوتاه بیماريام کمک
کرد تا تمام تفکرات دوران کودکی و نوجوانی خود را مرور کنم و به این ترتیب مقدمات زندگی امروز من به عنوان یک مسلمان
فراهم شد. چه اتفاقاتی انتظار مرا میکشد؟ آیا من تنها یک جسم هستم و بالاترین و تنها هدفم ارضاي این جسم است؟ بعدها پی
بردم که بیماري سختی که دچار آن شدم، نعمتی از سوي پروردگار بوده است، فرصتی براي آنکه چشمانم را باز کنم و به
جستوجوي پاسخ پرسشهاي خود بروم. در آن زمان گرایش خاصی به عرفان شرق وجود داشت. من نیز شروع به مطالعه در این
باره کردم. اولین چیزي که درباره آن به جستوجو پرداختم چیستی مرگ بود و اینکه روح جاودانه خواهد ماند. احساس میکردم
راهی را به سوي سعادت و کمال آغاز کردهام. مدتی به خامخواري رو آوردم. باور اصلی که در آن زمان به من القا شد این
آگاهی بود که انسان تنها از جسم تشکیل نشده است. هنگامی که در بیمارستان بستري بودم به این آگاهی رسیدم. یک روز
هنگامی که زیر باران گیر کرده بودم و در پی پناهگاهی میدویدم، متوجه مسئلهاي شدم. جسم من مدام پیام میفرستاد که خیس
شده است و باید به دنبال پناهگاهی برایش باشم. در آن لحظه فکر کردم جسم انسان مانند میمونی است که باید تحت تعلیم و
مراقبت دائم باشد و به مسیري که باید برود هدایت شود. از دیگر سو یک میمون خودش شما را از تمایلاتش مطلع میکند. در
مرحله بعد متوجه اراده خدادادي خود شدم، ارادهاي در راستاي خواست خداوند و یک هدیۀ الهی. من مجذوب واژگان عرفان
شرقی شده بودم. تا آن زمان تنها از معارف کلیسا و مسیحیت شنیده بودم. مجدداً به ساختن موسیقی رو آوردم، اما این بار شروع به
کاش بر همه چیز عالم » : انعکاس افکارم در موسیقیهایم کردم. یکی از اشعاري که در آن زمان خواندهام چنین مضمونی داشت
پس از آن، یکی دیگر از کارهایم را با نام «...؟ بودم، کاش از آنچه بهشت و جهنم را میسازد اطلاع داشتم. آیا موفق خواهم شد
ارائه دادم. با ارائه آلبومهاي جدید شهرت بیشتري یافتم. در واقع شرایط سختی را میگذراندم؛ زیرا در « راهی به سوي شناخت خدا »
همان زمان که در جستوجوي حقیقت بودم، روز به روز پولدارتر و مشهورتر میشدم. به مرحلهاي رسیدم که تصور کردم
تنها راه درست و اصیل است، اما آمادگی نداشتم دنیا را به تبعیت از آیین بودا ترك کنم. بیش از آن به این جهان وابسته « بودیسم »
بودم که بخواهم تارك دنیا باشم و خود را از جامعه جدا کنم. در آن مقطع به هر دري زدم، حتی به مطالعه و دقت در انجیل
پرداختم اما چیزي نیافتم. آن زمان چیزي دربارة اسلام نمیدانستم، و سپس آنچه که من نامش را معجزه میگذارم اتفاق افتاد.
برادرم از مسجدي در بیتالمقدس دیداري داشت و خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود؛ زیرا دریافته بود که در مسجد نبض زندگی
میتپد (در حالی که کلیسا و کنیسه دچار خلاً خاصی است) از طرف دیگر جوي از صلح و آرامش را در آن مکان یافته بود.
هنگامی که برادرم به لندن بازگشت، ترجمهاي از قرآن را به من داد. او مسلمان نشد، اما چیزي در این دین یافته بود و تصور
میکرد من هم میتوانم آن را درك کنم. هنگامی که کتاب را دریافت کردم آن را کتاب راهنماي کاملی یافتم که براي تمام
سؤالاتم پاسخ دارد: چه کسی هستم؟ هدف من از زندگی چیست؟ از کجا آمدهام و...؟ همانجا پی بردم که این باید دین کاملی
باشد، نه آن صورتی که غرب از دین میبیند و نه دینی که فقط براي پیرترها باشد. در غرب به هر کس که دینی را به عنوان راه
صفحه 36 از 59
زندگی خود برگزیند و به آن پایبند باشد، برچسب متعصب و احساساتی میزنند. من متعصب نبودم، در ابتدا بین روح و جسم
سرگردان شده بودم و در ادامه فهمیدم که جسم و روح جدا نیستند؛ پس مجبور نیستی براي مذهبیبودن سر به کوهها بگذاري و از
دنیا جدا شوي. ما باید خواست خدا را پیروي کنیم. در این صورت از فرشتگان برتر خواهیم بود. اولین خواستهام در آن زمان
مسلمان شدن بود. من دریافته بودم که همه چیز متعلق و وابسته به خدا است؛ خدایی که خواب او را فرا نمیگیرد و همه چیز مخلوق
اوست. در این مقطع احساس کردم از غرور و خودبینیام کاسته میشود؛ زیرا تا آن زمان تصور میکردم هر چه دارم خود به دست
آوردهام، ولی فهمیدم که من خود را خلق نکردهام و تمام هدف وجود من پیروي از تعالیم دینی است که به وسیله دینی که ما به نام
اسلام میشناسیم، متکامل شده است. با ادامۀ این اکتشافات کمکم ایمان را در خود احساس میکردم. احساس میکردم یک
مسلمان هستم. با خواندن قرآن پی بردم که تمام پیامبرانی که خداوند به سوي ما فرستاده است، پیام واحدي داشتهاند. پس چرا یهود
و مسیحی متفاوت هستند؟ حالا میدانم که چرا یهود حضرت عیسی را به عنوان مسیح پیامبر نپذیرفتند و مسیحیان نیز کلام خدا را
نفهمیدند و عیسی را پسر خدا یاد کردند، و این قبیل مسائل. این از زیباییهاي قرآن براي من بود. قرآن از تو میخواهد به تفکر و
تعقل بپردازي و هر چیزي را نپرستی، بلکه خدایی را که همه اشیا را خلق کرده است. قرآن میخواهد دربارة خورشید و ماه و سایر
مخلوقاتش تفکر کنیم. آیا ما تفاوت ماه و خورشید را میدانیم؟ با آنکه ابعاد هر دو یک اندازه به نظر ما میآیند، بسیار با یکدیگر
متفاوتند. فضانوردان در سفرهاي خود، پی به کوچکی زمین و بزرگی فضاي لایتناهی میبرند. آنها اغلب با احساسی روحانی
میگردند؛ زیرا نشانههاي وجود خدا را لمس کردهاند. هنگامی که بیشتر قرآن را مطالعه کردم، به مواردي دربارة عبادت و
نیکوکاري برخوردم. هنوز مسلمان نشده بودم، اما حس کردم قرآن تنها پاسخ به پرسشها و نیازهاي من است که خدا براي من
فرستاده و در تمام سطوح سخن گفته است. این موضوع را محرمانه نگاه داشتم. شروع به خواندن قرآن از زاویۀ دیگري کردم؛ آنجا
در این مرحله احساس کردم .« اي کسانی که ایمان آوردهاید کفار را دوست خود نگیرید و مؤمنین برادر یکدیگرند » : که میفرماید
مشتاق دیدار برادران مسلمان خود هستم. در این مرحله تصمیم گرفتم به بیتالمقدس سفر کنم، مانند برادرم. در بیتالمقدس به
مسجد رفتم و نشستم. مردي از من پرسید که آنجا چه کار دارم. به او گفتم مسلمانم. نامم را پرسید. استیونس. آن مرد فلسطینی از
این نام تعجب کرد. سپس به صف نماز ملحق شدم، گرچه نمیتوانستم به طور کامل بهجا آورم. وقتی به لندن بازگشتم با دختري
راهنمایی کرد. در سال 1977 م. حدود یک سال و نیم پس از دریافت آن قرآن از « نیوریجنت » ملاقات کردم که مرا به مسجد
برادرم به این نتیجه رسیده بودم که باید از شر غرور و خودبینی رهایی یابم و از شر شیطان و یک راه را در پیش گیرم. پس یک
روز جمعه بعد از نماز به سوي امام جماعت رفتم و در مقابل وي اظهار ایمان کردم. من شخصی بودم که به شهرت و ثروت رسیده
بودم، اما با تمام تلاشی که داشتم، تا پیش از آنکه قرآن به من معرفی شود، هدایت از من روگردان بود. اکنون احساس میکنم
تو هندوها را » : میتوانم مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کنم. برخلاف مسیحیت یا هر دین دیگري. همانطور که زنی هندو به من گفت
آنچه او تلاش داشت به من بگوید این بود که .« نمیفهمی. ما به خدا اعتقاد داریم، ما آن اشیاء را تنها براي تمرکز استفاده میکنیم
براي رسیدن به خدا، شخص باید شریکی در کنار خدایش بسازد که او را در این راه یاري دهد. اما اسلام تمام این موانع را
برمیدارد. این نماز است که اعتقاد را مستحکم میکند. اسلام روش تطهیر را به خوبی آورده است. به عنوان انسان خداوند به ما
شعور و عقل عنایت کرده است. این امر وظیفهاي براي انسان ایجاب میکند که او را در صدر مخلوقات قرار داده است. انسان خلق
شده است تا جانشین خدا روي زمین باشد و این مهم است که بتواند تعهد خود را براي دورشدن از ضلالت بفهمد و زندگی خود
را مقدمهاي در جهت ساختن زندگی بهتر در دیگر جهان قرار دهد. من در دنیایی مدرن و پر از تجملات و خوش گذرانیها رشد
کردهام. در خانهاي مسیحی متولد شدهام. اما میدانم که هر شخصی با فطرت اصلی خود متولد میشود و تنها والدین هستند که
کودك را به این دین و آن دین سوق میدهند. من نیز به همین صورت به مسیحیت درآمدم. آموخته بودم که خدا وجود دارد، اما
صفحه 37 از 59
هیچ راهی براي ارتباط برقرار کردن با خدا وجود نداشت. در حقیقت مسیح راهی براي ارتباط با خدا بود و ارتباط مستقیم غیر
ممکن بود. این امر را کم و بیش پذیرفته بودم، اما قادر به هضم آن نبودم. مسیح مانند مجسمهاي بدون روح بود و هنگامی که
میگفتند سه خدا داریم بیشتر مبهوت و گیج میشدم، اما نمیتوانستم آن را حل کنم. کم و بیش به این مسائل اعتقاد داشتم؛ زیرا
باید به عقاید پدر و مادرم احترام میگذاشتم. کمکم از این نوع تربیت مذهبی فاصله پیدا کردم. به دنیاي موسیقی رو آوردم.
میخواستم یک ستارة بزرگ باشم. تمام آن چیزهایی که در سینما و رسانهها دیده بودم مرا تسخیر کرده بودند و شاید خداي خود
را در این راه میدیدم. هدفم ثروت بود. عمویم ماشین شیک و گران قیمتی داشت. با خود میگفتم او آدم موفقی است؛ زیرا
ثروتمند است. تحت نفوذ تمام کسانی که اطراف من بودند اینطور فکر میکردم. این دنیا خداي آنها بود. تصمیم گرفتم زندگی
ایدهآل خود را هدف قرار دهم و براي رسیدن به آن تلاش کنم. نکتۀ آخري که خوب است بدانید اینکه من قبل از مسلمان شدن
با هیچ مسلمانی تماس نداشتم. با خواندن قرآن شروع کردم و دریافتم که دین حقیقی اسلام است و اگر از پیامبر اکرم(ص) به
عنوان بهترین الگو پیروي کنیم، موفق خواهیم بود.
احداث معبد